روز اولی که دیدمش به نظرم زیباترین کتیبه فروشگاه فرهنگی بود.
کتیبه مخمل ریشه دوزی شده با یک مستطیل بزرگ بنفش که وسطش با خط زیبا و زرد رنگ نوشته شده بود: “السلام علیک یا فاطمة الزهرا".
ترکیب بنفش و زرد به نظرم خیلی خارق العاده آمد با اینکه تا آن زمان این دو رنگ به تنهایی مورد علاقه ام نبودند.
قسمت بالای آن صلوات خاصه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و در پایین، گل های صورتی رنگی بود که زیباییش را چند برابر میکرد و اسامی چهارده معصوم (علیهم السلام) دور تا دور آن را احاطه کرده بود.
دقیقا همان چیزی بود که زینت دهنده اتاقم میشد و با نگاه کردنش در جریان سیل زندگی آرام میگرفتم …
با خود گفتم اما اتاق من جایی برای نصب این کتیبه ندارد پس میخرمش و هروقت ازدواج کردم آن را به سالن پذیرایی خانه ام میزنم تا هرکس به عنوان مهمان به خانه ام آمد بداند صاحب اصلی این خانه و زندگی چه کسی است….
باز در خیالاتم گفتم شاید ازدواج در قسمتم نباشد و از خریدش منصرف شدم…
٣ماه بعد من در آرایشگاه نشسته ام و برای مراسم عقدم هیجان دارم. همسرم به تنهایی برای گرفتن قرآنِ سفره عقد به همان فروشگاه فرهنگی رفته است… همان کتبیه چشمش را می گیرد…
چمدان وسایل عروسیم را باز می کنم از دیدنش ذوق زده میشوم… همسرم ماجرا را به من میگوید و من نیز.
٢سال از آن ماجرا میگذرد کتبیه روی دیوار سالن پذیرایی خانه ماست تا برای خودم و دیگران تلنگری باشد که این خانه بعد از خدا در پناه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و ائمه (علیهم السلام) است پس گناه و حرمت شکنی در اینجا ممنوع است چرا که باید احترام صاحب اصلی این خانه و زندگی را نگه داشت.
#به_قلم_خودم
ترم اول که به حوزه آمدم این حرف را زیاد می شنیدم که حوزه مدینه فاضله نیست و اگر با این دیدگاه وارد شوی قطعا به زودی با یک رفتار ناخوشایند از سمت طلاب یا کادر مدرسه انصراف خواهی داد.خواجه نصیرالدین طوسی در تعریف مدینه فاضله آورده است: «مدینه فاضله شهری است که ساکنان آن کوشش کنند که سعادت حقیقی را به دست آورند. اداره چنین شهری به دست حکیمان و فاضلان باشد.»(١) ملاصدرا نیز میگوید: «مدینه فاضله؛ مدینهای است که مردم آن برای هدایت به سمت نهایت حقیقی و خیر حقیقی با هم همکاری دارند.»(٢)
حوزه ای که من در آن درس خواندم دقیقا تداعی کننده همین معانی برایم بود.
طلاب پایه های دیگر را کم و بیش می شناختم اما همکلاسی هایم همگی با یکدیگر رفیق و همراه بودند و از لحاظ علمی و اخلاقی در سطح بالایی قرار داشتند. علی رغم صمیمیت زیاد هیچوقت ناراحتی بین ما شکل نگرفت. برای تک تک حرف هایشان فکر می کردند و مواظب رفتارشان بودند که دل کسی را آزرده نکنند. این صمیمیت تا جایی پیش رفت که ما خارج از حوزه دورهمی داشتیم و همیشه پیگیر احوال یکدیگر بوده ایم.
اساتید و کادر حوزه حتی بیشتر از مسئولیتی که به عهده گرفته بودند برای ما زحمت می کشیدند و با اینکه وظیفه و مسئولیتی در قبال ما نداشتند حتی خارج از شیفت کاری پیگیر کارهای ما بودند.شاید بعضی از آن ها طلبه هم نبودند ولی چیزی از یک طلبه تراز اول کم نداشتند.
از طلبه ها و اساتید و کادر حوزه چیزهای زیادی یاد گرفته ام که با عمل به آن ها پیمودن راه سعادت برایم آسان تر میشود. اگر هزاران بار دیگر هم زندگیم تکرار شود باز هم با افتخار حوزه را انتخاب می کنم چون حوزه برای من مدینه فاضله بود.
1.طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، ص242.
٢.ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، مبدا و معاد، ص490.